پیش از آن که آمریکا به افغانستان حمله کند، اوضاع محیطی این کشور را به خوبی بررسی میکند. این دوران دورهای است که دولت بوش، ایران را «محور شرارت» مینامد. پاکستان به دلیل مجاورت قبایل حامی طالبان در مرز مشترک افغانستان و پاکستان دارای شرایط خاص است. آمریکا عملیات اطلاعاتی و حملات نظامی در منطقه وزیرستان را در دستور کار ابتدایی خود قرار میدهد؛ جایی که بیشتر گمانهزنیها بر آن است که بن لادن و ایمن الظواهری و ملا عمر در آن پنهان شده باشند.
اما شرایط ایران به گونهای دیگر است. ایران مخالف سیاستهای اشغالگرانه آمریکا در افغانستان است، ولی رابطهای با طالبان نیز ندارد، حال آن که این باعث نمیشود تا ایران از ضربههای امنیتی در امان بماند. استقرار نیروهای آمریکایی در افغانستان، فرصت مناسبی است تا ایران درسهای مورد نظر آمریکا در قبال حمایت از مقاومت فلسطین و لبنان را حس کند. برای همین، بهترین منطقهای که میتوان این پروژه را پیاده کرد، استان سیستان و بلوچستان است که سالهای سال، میدان تاخت و تاز گروههای مافیایی مواد مخدر است. از آغاز کار، سازمان اطلاعات آمریکا «سیا» به دنبال کاندیدا در این منطقه میگردد؛ کاندیداهایی که دارای ویژگی منحصر به فرد برای اجرای عملیات امنیتی و نظامی در ایران باشند.
حلقه وصل سیا با ایران، سازمانی جز سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی نیست و این امر سه دلیل دارد؛ نخست این که این سازمان نقشی انکار ناپذیر در ظهور القاعده و طالبان در پاکستان و افغانستان داشته است. دوم آن که این سازمان برای نابودی القاعده با سیا همکاری میکند. سوم، این سازمان همچنان ارتباط خود را با برخی از لایههای القاعده و طالبان نگه داشته تا امکان عملیات نظامی علیه مصالح سعودی در درون و بیرون را به حداقل برساند. از همه مهمتر، روابط بسیار عمیق و بی نظیر بین سازمان اطلاعاتی عربستان با سازمان اطلاعاتی پاکستان وجود دارد.
این عمق روابط به عهد اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و راهاندازی القاعده و طالبان در پاکستان باز میگردد. از سوی دیگر، عربستان برای حفظ مصالح خود در درون سرزمینهایش، ناچار است تا با حفظ روابط عمیق با سازمان اطلاعات پاکستان و برخی از عناصر کلیدی آن، حرکات القاعده را در پاکستان و ورود و خروجهای آن را تحت کنترل بگیرد.
همین امر باعث شده است تا بسیاری از نیروهای امنیتی پاکستان به دور از چشم رهبران سیاسی و دولتی این کشور، گماشته و جیرهخوار دولت عربستان بشوند. دایره یا همان اداره کل ایران در سازمان اطلاعاتی سعودی که تحولات منطقه بلوچستان ایران را با دقت هرچه تمامتر پیگیری و چگونگی کمکهای مالی و جاری کردن بودجههای تخصیص یافته عربستان سعودی به این منطقه را تسهیل میکند؛ عبدالمالک ریگی را که در یکی از مدارس دینی پاکستان آغاز به تحصیل کرده بود، شناسایی میکند. وی که پیش از رهسپار شدن به پاکستان سوابق مجرمانه داشته است، ویژگیهای لازم برای اجرای برنامههای امنیتی در ایران را دارا بود؛ اما چرا باید سه سازمان اطلاعاتی بر یک نقطه متمرکز شده و همکاری کنند.
در این زمینه، سازمان سیا و سازمان اطلاعاتی پاکستان و سازمان اطلاعاتی عربستان برای پیگیری پرونده مشترک طالبان و القاعده با هم همکاریهای رسمی دارند. کمیته مشترکی در این باره بین آنها وجود دارد که دستکم حدود شش سال است که همواره و فراگیر اقدامات امنیتی علیه اهدافی مشخص را راهبری میکنند.
اما دو سازمان سیا و سازمان اطلاعاتی عربستان، علاوه بر القاعده و طالبان، مشترکاتی دیگر نیز دارند که به مسائل خاورمیانه بازمیگردد. این دو سازمان با استفاده از عناصری پاکستانی، اقدامات امنیتی علیه ایران در مرزهای شرقی را سازماندهی میکنند که مصداق بارز یکی از آنها چند سالی است که در کشورمان دهان باز کرده و آن همین جماعت ریگی یا جندالله است.
جوان سابقهدار و مجرمی که به دنبال چشم باز کردن به دلارهای سعودی، راه خانه و کاشانه خود را گم کرد و به جنایتکاری درجه یک تبدیل شد، از درون خاک پاکستان حلقههای ارتباطی و امنیتی خود را کامل نموده و در قالب حضور در یک مدرسه دینی در پاکستان ندای نجات اهل سنت و بلوچهای ایرانی را سر میدهد؛ مدرسهای که لایههای ارتباطی بین سعودی و القاعده - طالبان را تشکیل میدهد، اما چاشنی این کار چیزی جز پولهای عربستان و حمایتهای نظامی و تأمین سلاح توسط لایههای امنیتی پاکستانی که خود گماردههای سعودی در سرویس امنیتی پاکستان هستند، نیست.
عبدالمالک ریگی به زعم سرویسهای امنیتی آمریکا و عربستان، چند عملیات نظامی موفقیت آمیز در بین سالهای 2002 و 2003 در استان سیستان و بلوچستان انجام میدهد تا قابلیتهای نظامی خود را به رخ دولت ایران بکشد. از این زمان به بعد عبدالمالک ریگی نام امیر میگیرد و دستگاه اطلاعرسانی عربستان سعودی «العربیه» به کمک او میآید و همه فعالیتهای نظامی او را با نام «جنبش جندالله» تحت پوشش قرار میدهد.
در همین زمان، این مجموعه را جنبشی برای رهایی اهل سنت در سیستان و بلوچستان نام گذاری میکنند. در همین راستا و در یک اقدام سبک و نمایشی، پس از انتقال عبدالمالک ریگی از یکی از شهرهای پاکستان به نقاط کوهستانی نزدیک مرزهای ایران، «العربیه» در یک برنامه نمایشی، زندگی و حضور عبدالمالک ریگی و نیروهای مسلح او را در آن سوی مرزهای ایران به نمایش درمیآورد؛ این کار نمایشی که با همکاری سازمان اطلاعاتی عربستان و تلویزیون العربیه و نیروهای امنیتی پاکستانی وابسته به عربستان انجام گرفت، آن قدر نمایشی بود که هیچ بینندهای دیگر تردیدی به خود راه نمیدهد که جماعت ریگی مورد حمایت عربستان سعودی و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و برخی نیروهای امنیتی پاکستانی است.
اما یکی از نکات قابل توجه پس از عملیات انتحاری در منطقه سرباز، اظهارات سخنگوی وزارت خارجه پاکستان است که مدعی شده که عبدالمالک ریگی در پاکستان نیست. این ادعای وی میتواند درست باشد و آن دلایلی روشن دارد:
نخست این که ریگی بین پاکستان و عربستان در رفتوآمد است و در همین راستا وی امکان نقل انتقال بین پاکستان ـ امارات ـ عمان و عربستان را دارد و ممکن است که در آن زمان وی در پاکستان نبوده است.
دوم آن که وی با کمک سعودیها و برخی از سرویسهای امنیتی پاکستانی از پاسپورتی به نامی غیر از نام اصلیاش استفاده میکند و ممکن است وی در پاکستان بوده، اما نامی از او در جایی ثبت نشده، به ویژه آن که وی برای رفتوآمد بین کشورهای نامبرده، نیاز به پاسپورتی جعلی اما شبهرسمی در پاکستان دارد. از همین روی، اقامتش در پاکستان از نگاه مقامات سیاسی و دولتی مخفی میماند.
سوم آن که وی امکان رفتوآمد بین پاکستان و افغانستان را دارد و این امر از نگاه سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا پنهانی نیست. چهارم آن که با توجه به وضعیت ناآرام امنیتی در پاکستان و تسلط نداشتن کامل این کشور بر مرزهای جنوبی و شمالیاش، امکان رفتوآمد ریگی بین پاکستان و افغانستان به آسانی انجام میگیرد و وی حتی میتواند از یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به راحتی به پاکستان رفت و آمد کند... و این همه باعث شد تا گروه جندالله شکل بگیرد.
منبع: سایت تابناک
کلمات کلیدی: مولوی، بلوچ، زاهدان، سیستان، بلوچستان، وهابی، شیعه، سنی، زابل، تروریست، پاکستان، افغانستان، آمریکا، عربستان
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.